هیچ دانی نازنینم می توانی / راحت اسرار سعادت را بدانی
رمز خوشبختی انسان نسیت جز این / مهربانی ، مهربانی ، مهربانی . . .
.
.
.
هیچ ثروتی بالاتر از مهربانی نیست ، یادت باشه تو خیلی ثروتمندی
یه خورده از ثروتت رو هم به ما بدی چی میشه آخه !؟
.
.
.
تو همان مهربانی هستی؟! یا مهربانی همان توست؟!
نمی دانم
می دانم بی شک با هم نسبت نزدیکی دارید . . .
مهربانی نقش هر نقاش نیست / هر که نقشی را کشید نقاش نیست
نقش را نقاش معنا میدهد / مهربانی نقش یار است حیف که یار نقاش نیست . . .
.
.
.
ایمان داشته باش که کمترین مهربانی ها از ضعیفترین حافظه ها پاک نمیشوند
پس چگونه فراموش خواهی شد تو که پیشه ات مهربانی است . . . ؟
.
.
.
مهربانی باغ سبزی است که از روزنه پنجره ها باید دید
مهربانم مگذار لحظه ای روزنه پنجره ها بسته شود . . .
.
.
.
حالا که آمده ای ، چترت را ببند
در ایوان این خانه جز مهربانی نمی بارد . . .
.
.
.
بی وفایی کن وفایت میکنند با وفا باشی خیانت میکنند
مهربانی گر چه آیینه ی خوشیست مهربان باشی رهایت میکنند . . .
.
.
.
کاش میشد بر جدایی خشم کرد / شاخه های نسترن را با تواضع پخش کرد
کاش میشد خانه ای از مهر ساخت / مهربانی را در آن سرمشق کرد . . .
.
.
.
در مهربانی همچون باران باش که در ترنمش علف هرز و گل سرخ یکیست . . .
.
.
.
مهربانی زبانی است که :
برای کور دیدنی ، برای کر شنیدنی ، و برای لال گفتنی است . . .
.
.
.
مهربانی تزئین لحظه هاست
برای مهربانیت جوابی جز دوست داشتن ندارم . . .
.
.
.
عشق را رنگ آبی زدم، دوست داشتن را قرمز، نامردی را سیاه، دروغ را سفید،
ولی نمی دانم چرا به تو که میرسم نمی دانم مهربانی چه رنگی است . . .؟
.
.
.
مهربونیات زیاده که هنوز خوب و صبوری / مثل یک حس قشنگی حتی وقتی خیلی دوری . . .
.
.
.
یادمان باشد از امروز جفایی نکنیم، یا که در خویش شکستیم صدایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند، طلب عشق به هر بی سروپایی نکنیم
مهربانی صفت بارز عشاق خداست، یادمان باشد از این کار ابایی نکنیم.
.
.
.
چه کسی رسد به پایت ز محبت و صفایت / به خدا ز مهربانی در جهان یگانه هستی . . .
.
.
.
کاش هرگز در محبت شک نبود / تک سوار مهربانی تک نبود
کاش بر لوحی که بر جان و دل است / واژه تلخ خیانت حک نبود . . .
لیلی رشیدی و کارتون زی زی گولا نشان داده میشود، دختران دیگر نمیتوانند بنشینند. رشیدی در مقابل موج احساسات قرار میگیرد و البته آن را به بهترین شکل جواب میدهد. دختری از وسط سالن داد میزند: لیلی دوستت دارم.
“خانه مادربزرگه هزار تا قصه دارد، خانه مادربزرگ حرف های تازه داره” با خوانده شدن این شعر به یاد چه کسی میافتید؟
مریم سعادت بازیگری است که هیچ کس نمیتواند فراموشش کند.
مهرابه شریفی نیا هم دعوت شده است، مهرابه میگوید :اینجا پر از احساس جوانی است.
دوپسر ۱۵ ،۱۶ ساله در مجلس هستند که با هر آهنگی بلند میشوند و… در طبقه دوم ، در جمع دختران، ۲۰ پسر جوان نشسته اند و البته نمیشود حضور این تعداد را نادیده گرفت، چون قرار بوده این برنامه دخترانه باشد.
مهدی باقربیگی بازیگر نقش مجید هم در جمع حضور دارد، از دوران جوانی و خاطرات خود میگوید.
دختران جوان با پایین آمدن هر بازیگری به دنبال آنها میدوند و عکس میگیرند.
همراه با درخشنده، علی احمدی فر، زیبا هاشمی، افسانه پارکرو که بازیگران جوانی هستند به روی سن میروند.
جوایز اهدا میشود به هر فرد یک ربع سکه بهار آزادی و لوح افتخار.
صادقی مجری برنامه میگوید: مگر میشود با این آهنگ موزون یک تکانی به خود ندهیم. مجری این حرف را میزند و درست روی سن، چرخی میزند، دستانش را در هوا تکان میدهد!!
عبدالهی مدیر موسسه خانه شهریاران جوان میگوید: خانه شهریاران جوان بدون حضور شما جوان جز خاک و آجر و در و پنجره نیست.
حاج آقا دهنوی هم بر روی سن میآید، همه به پا میخیزند، اما در همین لحظه موسیقی آهنگین و ضربی نواخته میشود. به خاطر آهنگ دستها محکم زده میشود و بعضی از دختران، شیطنت های لفظی میکنند و حاج آقا لبهای خود را میگزد.
در میان هیاهو و صدای دستهای بلند، آهنگی شنیده میشود: من یک پرنده ام آرزو دارم، تو با من باشی…
این صدا را که میشنوم متوجه میشوم امیر خواجه امیری آمده و دختران از شوق نمیدانند چه کنند!
منبع: jahannews.com