سعید نعمت الله، نویسنده فیلمنامه جراحت

 

جراحت قصه کدورت‌هاست
 پس از زیر هشت، جراحت دومین سریالی است که با فیلمنامه سعید نعمت‌الله در سال جاری از تلویزیون پخش می‌شود. در فرصت دوباره‌ای که پس از گفتگو با او درباره زیر هشت دست داد، با نعمت‌الله درباره ویژگی‌های فیلمنامه سریال جراحت به گفتگو نشستیم.
 طرح اولیه این فیلمنامه توسط محمدرضا شفیعی تهیه‌کننده کار نوشته شده است. آن طرح قصه اختلاف 2 برادر بر سر ارث و میراث بوده که در ادامه کار توسط نعمت‌الله شاخ و برگ‌هایی به آن اضافه شده است.
این نویسنده تاکنون نگارش فیلمنامه‌های مختلفی چون سریال «رستگاران» و فیلم «حوالی اتوبان» را به عهده داشته است.


به نظر من‌ می‌توانیم زیر هشت را یک سریال اجتماعی و شهری بدانیم و در مقابل، جراحت را در دایره کارهای خانوادگی دسته‌بندی کنیم. شما خودتان با این مرزبندی چقدر موافقید؟
من کاملا موافقم. صریح‌ترین کار اجتماعی من «زیر هشت» بوده است. این سریال هیچ تعارفی با کسی نداشت. جراحت هم تعارف ندارد. اما مهندسی و بسترش متفاوت است. در زیر هشت دنبال این بودیم که یک جامعه متلاطم آدم‌ها را به کجا می‌برد. در جراحت یک خانواده متلاطم را داریم؛ خانواده‌ای که بر جامعه غلبه کرده و جامعه گزندی به آنها نمی‌رساند. آنها خیلی طبیعی در جامعه زندگی می‌کنند و مشکلی با اجتماع اطرافشان ندارند، اما خودشان در داخل مشکل دارند. کلافشان درست گره نخورده است. همه این سال‌ها فکر می‌کرده‌اند درست گره خورده‌اند. بزرگ که بزرگ‌ترشان بوده برایشان تصمیم می‌گرفته است. آن بزرگ‌تر وقتی پای منافعی مثل اولاد و آبرویش وسط می‌آید مدیریتش را از دست می‌دهد.
جراحت در پی نقد فرهنگ گفتگو است. ما باید بلد باشیم با وجود اختلاف سلیقه وقتی منفعتمان به خطر می‌افتد همدیگر را تحمل کنیم. در بین فیلمنامه‌هایی که نوشته‌ام احساس می‌کنم جراحت از همه کم غلط‌تر است.

در عین حال جراحت هم نقد اجتماعی صریحی دارد. هم به معضلات ازدواج می‌پردازد و هم آبروداری‌های نمایشی را به نقد می‌کشد. با این حال چرا مخالفت‌هایی که با زیر هشت شد، بیشتر بود؟
من در زیر هشت یک خشونت خودخواسته را قرار داده بودم. زیر هشت یک آینه تمام‌نما از پلشتی‌های اطرافمان بود. زیر هشت کار خودش را کرد. هر چند شاید جامعه ما آمادگی پذیرش چنین واقعیت‌هایی را نداشت.

مولفه‌های مشترک مثل خشم و کینه و انتقام در هر دو سریال دیده می‌شود. تا آنجا که برخی به شوخی می‌گویند احتمالا مسعود کیمیایی برای فیلمنامه فیلم بعدی‌اش به سراغ شما می‌آید! از آن طرف برای برخی این سوال پیش آمده که شما چرا این قدر به این گونه مضامین علاقه نشان می‌دهید؟
نه کیمیایی به سراغ من نمی‌آید. او برای خودش هزار تا سعید نعمت‌الله است. پس دلیلی ندارد که سمت من بیاید. او هم از من فیلمنامه‌نویسی را بهتر بلد است، هم جامعه‌اش را بهتر می‌شناسد و هم تجربه بیشتری دارد. هیچ وقت سمت من نمی‌آید.
در رابطه با سوال دیگرتان باید بگویم خشم، انتقام، جاه‌طلبی، عشق و تنفر در همه جوامع وجود دارد. اینها اصولی هستند که قصه را می‌سازند. اینها ماده خام قصه هستند. این مولفه‌ها را من اضافه نکرده‌ام. زیر هشت و جراحت هر دو در یک جامعه ساخته شده‌اند.
احساس می‌شود در فیلمنامه جدیدتان بیشتر به لحظات روزمره و غیربحرانی زندگی توجه کرده‌اید. درست است؟
من در جراحت این طوری حرکت کردم. چون اقتضای فیلمنامه این بود. ما شخصیتی مثل ناصرخان و همسرش را داریم. من معتقدم هر چه قصه به تو دستور بدهد باید همان را اجرا کنی. تو نمی‌توانی برای خوشایند کسی حرکتی بکنی. همه کارهایت باید برای خوشایند قصه باشد. در 5 قسمت اولیه سریال لحظات طبیعی زندگی را داشتیم. من می‌دانستم که ریتم سریال جراحت باید کُند باشد. می‌دانستم که در 4، 5 قسمت اول، مردم نمی‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند. سعی کردم کمی از لحظات زندگی روزمره را در آن بیاورم. این کار یک جاهایی بیننده را پس می‌زد. او دوست داشت قصه زودتر به جریان بیفتد.
 برای جراحت باید یک پی‌ریزی‌هایی را می‌کردم. این یکی از اصول فیلمنامه‌نویسی است. باید در 5 قسمت اول کدهایی را می‌گذاشتیم. در یکی از قسمت‌ها لطیفه می‌گوید: «بزرگ، آدم توداری است و توی خودش می‌ریزد. من نگرانم.» در قسمت سیزدهم از این جمله استفاده می‌کنم.
از قسمت ششم به بعد بیننده هر شب فلاش‌بک‌هایی به قبل می‌زند. من باید اتحاد این دو خانواده را نشان می‌دادم که بعد انفجارشان جذاب می‌شد.
چرا اسامی که برای شخصیت‌هایتان انتخاب کرده‌اید، این قدر کمیاب هستند؟ اسامی مثل لطیفه،‌ بزرگ، امیر حافظ، افسر و…
لطیفه و بزرگ اسم‌های قدیمی هستند. در محله خودمان یک مادربزرگی هست به نام مامان لطیفه. مادربزرگ همسر من نامش لطیفه است. من اسم بزرگ را در خانواده‌های قدیمی دیده‌ام. امیرحافظ اسم مورد علاقه من است. من هم اسم حافظ را دوست دارم و هم اسم امیر را. در عین حال بقیه اسامی کمیاب نیستند. اسامی مثل اسماعیل، انسی، اکرم و… ترکیبی از هر دو را داریم.
چرا در جراحت با یک سری آدم‌های ثابت مواجه هستیم؟ یعنی شخصیت جدیدی وارد نمی‌شود و قصه همان آدم‌های قبلی وارد مرحله تازه‌ای می‌شود.
من خیلی علاقه‌مند بودم سریالی را بنویسم که با یک مربع جلو برود و شخصیت‌های جدید به آن اضافه نشود. فقط شوهر ملیحه در قسمت سیزدهم اضافه می‌شود. البته او هم از اول بوده و ما حواسمان نبوده است. در ادامه شوهر ملیحه قصه‌ها را جلو می‌برد. شما نمی‌فهمید در سریال جراحت نقش اصلی چه کسی است. در یک قسمت، بزرگ سکانس‌های زیادی دارد و در یک قسمت فقط یک سکانس دارد. در یک قسمت اسماعیل شخصیت پررنگ قصه می‌شود. چیزی که برای من اهمیت داشت، همین بود. این که بدون یک قهرمان جلو برویم. در این سریال یک مجموعه جلو می‌رود. در زیر هشت شخصیت اصلی عطا بود. اما در جراحت دوست داشتم یک مجموعه از آدم‌ها را داشته باشم. شما هیچ وقت نمی‌توانی بگویی این یک نفر بیشتر از همه دیده می‌شود. یک نویسنده باید این قدر خودخواه باشد که فقط به فیلمنامه‌اش توجه کند.
امیرحافظ و اکرم هم جزو اضلاع این مربع هستند؟
نه. مربع من اسماعیل، بزرگ، لطیفه و انسی بود. این مربع امیرحافظ و اکرم را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. این مربع خواهرزاده کامیار را از او گرفته است. تمام آدم‌ها تحت تاثیر این مربع هستند.
چرا در جراحت تحول آدم‌ها را نمی‌بینیم؟ یعنی تا این جای کار همه وی‍ژگی‌های ثابتشان را حفظ کرده‌اند.
جراحت فیلمنامه تحول نیست. در جراحت آدم‌ها دچار سوءتفاهم می‌شوند. اما کسی نمی‌خواهد انتقام بگیرد. جراحت قصه کدورت‌هاست.
احساس می‌شود که اینجا فیلمنامه‌نویس خودش پشت هیچ شخصیتی نایستاده و از همه به یک اندازه دفاع می‌کند. در حالی که شما در زیر هشت علی عیوضی را داشتید که انگار شخصیت مورد علاقه‌تان بود.
من سعی می‌کنم هیچ گاه پشت شخصیتی نایستم. اگر از زیر هشت شما این طوری برداشت کرده‌اید پس من اشتباه کرده‌ام. من ترجیح می‌دهم اگر قرار است پشت سر کسی بایستم، پشت سر مادرهای فیلمنامه بایستم. من نمی‌خواهم از کسی دفاع کنم و بگویم حرف او را گوش کنید. من به عنوان نویسنده کاره‌ای نیستم. من یک فیلمنامه‌ای می‌نویسم و بیننده هر جایش را بخواهد گوش می‌کند. هیچ دلیلی وجود ندارد که من از بیننده‌ام عاقل‌تر و باهوش‌تر جلوه کنم. فرق من و بیننده این است که شغل من نویسندگی است. به نظر من نویسنده نمی‌تواند الگوسازی کند. شاید یک نویسنده مثل دکتر شریعتی بتواند الگوسازی کند. اما من بلد نیستم. دکتر شریعتی نشانه‌هایش را داشت. اما من ندارم.
من معمولا در فیلمنامه‌هایم آدم بد ندارم. همه آدم‌ها در یک حد وسط هستند. در جراحت کامیار یک کینه‌ای دارد. اما وقتی امیرحافظ و اکرم می‌خواهند به خانه‌اش بروند، پسرش را نصیحت می‌کند. می‌گوید یک جوری نگاهشان نکن که معذب باشند.
انگار شرایط نابسامان اجتماعی جایگزین این آدم بد‌ها شده است. بارزترین ویژگی محیط اجتماعی سریال شما این است که آدم‌ها بیش از هر چیز نگران حرف مردم و قضاوت دیگران هستند.
هر چقدر جلوتر می‌رویم این چیزها کمتر می‌شود. چون زندگی‌ها در دور تند انجام می‌شود. ما در همین زندگی دور تند آدم‌هایی را داریم که ریتم زندگی‌شان کند است. برای اینها حرف مردم اهمیت دارد. تندتر شدن زندگی دلیل بهتر شدنش نیست. من فکر می‌کنم آنهایی که با اتوبوس سفر می‌کنند بیشتر از هواپیمانشینان لذت می‌برند. برای آدم‌های جراحت واکنش اطراف و حرف مردم و همسایه اهمیت دارد. طرح فیلمنامه به تو می‌گوید که این آدم‌ها باید مردم دار باشند.
بخش دیگری از نقد جراحت به مساله آسیب‌پذیر بودن زن مربوط می‌شود. شما یک فضای مردانه‌ای را نشان می‌دهید که در آن زنان خیلی اجازه دخالت ندارند. همچنین زنی را داریم که به اصرار پدرش باید به ادامه یک زندگی تن بدهد.
مساله آسیب‌پذیر بودن زن موضوعی است که وجود دارد. ما تا دهه پیش جامعه مردسالارتری بودیم. اما الان نمی‌شود جامعه را مردسالار نگه داشت. در صد‌ها سال گذشته زن به گونه‌ای معرفی شد که آسیب‌پذیر باشد. زن‌ها بدون این که خودشان بخواهند به این آسیب‌پذیری می‌رسند. وقتی دو نفر طلاق می‌گیرند می‌گویند زن بیوه است. نمی‌گویند مرد بیوه است. اما به دلیل اقتداری که زنان ما دارند، آسیب‌پذیری‌شان کمتر شده است. در 10 سال اخیر این اقتدار بیشتر شده است. انسی می‌داند واکنش بزرگ سر حق‌خواهی‌اش چه خواهد بود. اما بزرگ حریف انسی نمی‌شود. او سر آینده پسرش با کسی رودربایستی ندارد. خواه یا نه خواه در مملکت ما زن‌ها وسط میدان دارند حرفشان را می‌زنند. زن‌ها دارند حق‌شان را می‌گیرند. در جراحت زن‌ها اگر فکر کنند آسیب‌پذیرند، همیشه آسیب‌پذیر می‌مانند.
در رابطه با دیالوگ‌ها توضیح بدهید. به نظر می‌رسد دیالوگ‌هایتان نسبت به سریال قبلی قابل‌فهم‌تر است.
پایگاه این آدم‌ها جنوب شهر تهران است. در آن مناطق توی خیابان این طوری حرف می‌زنند و این طوری به هم تکه می‌اندازند. لحن هر آدمی در جراحت بر اساس اصالتش انتخاب شده است.
در زیر هشت من کاره‌ای نبودم. فیلمنامه می‌گفت چطور باید دیالوگ بنویسی. ادبیات آدمی که با قمه دزدی می‌کند با ادبیات یک کارخانه‌دار فرق می‌کند.
 

منبع: jamejamonline.ir