گفتگو با سیما تیرانداز – بازیگر سریال ستایش

تیرانداز متولد ۱۳۴۹ و دارای مدرک کارشناسی ارشد کارگردانی و بازیگری از دانشکده سینما و تئاتر است. با او به بهانه ایفای نقشش در سریال تلویزیونی ستایش….


مخاطب، ‌نقش ‌منفی را بیشتر می‌پسندد
آنهایی که سریال جمعه شب شبکه ۳ تلویزیون را دنبال می‌کنند، می‌دانند که سیما تیرانداز ایفاگر نقش محوری انیس در سریال ستایش است.

از او تا‌کنون مجموعه‌های تلویزیونی موفقی چون وکلای جوان، دومین انفجار، باران عشق و حلقه سبز را شاهد بوده‌ایم.
او در عرصه سینما و تئاتر هم فعالیت پررنگی داشته و جایزه بهترین بازیگر زن از دهمین جشنواره تئاتر فجر برای نمایش «مرگ یزد‌گرد» را دریافت کرده است.
او هم‌اکنون نمایش «خانمچه و مهتابی» به کارگردانی هادی مرزبان را روی صحنه دارد.
تیرانداز سال‌ها در تئاتر فعالیت کرده و خود را فرزند تئاتر می داند اما بازی او در فیلم بانو ساخته داریوش مهرجویی باعث شد او توانمندی های خود را در سینما به نمایش بگذارد، اما بانو راهی برای جذب تیرانداز به سینما نبود.
بازی او در سریال‌ حلقه سبز به کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا تیرانداز را بین عموم مردم به شهرت رساند و باعث محبوبیت او شد.
او در این سریال نقش پرستاری را بازی می کرد که می‌توانست با روح مرد معلولی که به مرگ مغزی دچار شده بود ارتباط برقرار کند.
نقش مقابل تیرانداز در حلقه سبز را حمید فرخ نژاد بازی می‌کرد.
تیرانداز متولد ۱۳۴۹ و دارای مدرک کارشناسی ارشد کارگردانی و بازیگری از دانشکده سینما و تئاتر است. با او به بهانه ایفای نقشش در سریال تلویزیونی ستایش هم صحبت شدیم.

کارنامه سینمایی‌تان نشان می‌دهد که بیشتر در فیلم‌های به اصطلاح مخاطب خاص بازی کرده اید. فیلم‌هایی مثل پاداش سکوت، شکلات داغ، بانو، سایه‌های هجوم و… خودتان به این‌گونه فیلم‌ها تمایل دارید یا این که فکر می‌کنید در بین کارهای دیگر محصولات ارزشمندی دیده نمی‌شود؟
برای من واقعا پیش آمده است که در این فیلم‌ها بازی کنم. دوستان ما در برنامه «هفت» به کارهای عامه پسند لقب مبتذل می‌دهند. اما من معتقدم این دوگونه سینما باید پا به پای هم کار بکنند. هم سینمای مخاطب خاص و هم سینمای عامه پسند، باید فعال باشند. تماشاگر باید حق انتخاب داشته باشد. ما وظیفه داریم فرهنگسازی کنیم و سطح فرهنگ جامعه را بالا ببریم. اما در نهایت تماشاگر باید خودش انتخاب کند.
برای من هم این طوری پیش آمده است، وگرنه خودم خیلی به فیلم کمدی علاقه دارم. فیلم‌های کمدی را دنبال می‌کنم. در سینما بخش مهمی از انتخاب نقش به شانس بازیگر بستگی دارد.
خودتان به عنوان یک بازیگر در انتخاب هایتان چه معیارهایی دارید؟
من اول از همه به نقش اهمیت می‌دهم. نقش را در کلیت اثر می‌بینم. به نظر من اصلا اشکال ندارد بازیگر در سینمای عامه پسند یا بدنه حضور پیدا کند. در آن طرف دنیا هم سینمای عامه پسند وجود دارد.
یک شانس دیگر شما هم این بوده که در آثار کارگردان‌های مطرحی چون حاتمی‌کیا و مهرجویی بازی کنید. این معیار چقدر برایتان اهمیت دارد؟
خدا را شکر که این اتفاق افتاده است. من کمتر ریسک می‌کنم. هیچ بازیگری بدش نمی‌آید که با کارگردان‌های خوب کار کند. من خوش شانس بودم. ولی همیشه در کنارش از کار کردن با کارگردان‌های جوان استقبال می‌کنم.
به نظر من جوان‌ها یک سری حسن دارند؛ از تجربه کردن نمی‌ترسند و ریسک پذیرند.
من از همکاری با جوان‌ها ترسی ندارم. اما خیلی پیش نیامده است. در فیلم «شکلات داغ» با حامد کلاهداری که کار اولش را می‌ساخت، همکاری کردم.
آقای سعید سلطانی، کارگردان سریال ستایش هم کارگردان خوب، انسان و فهمیده‌ای هستند. این سومین تجربه‌ای است که با او داشتم. قبلا در سریال‌های خانه‌ای در تاریکی و جوانی به کارگردانی او بازی کرده‌ام.
بازی در سریال ستایش چطور به شما پیشنهاد شد؟
تقریبا یک سال قبل از طرف آقای اصغر هاشمی با من تماس گرفتند و سریال ستایش را به من پیشنهاد کردند. البته قرار بود اسمش به «سنگ و صخره» تغییر پیدا کند. این سریال قرار بود ۱۸ قسمتی باشد. نقشی را که به من پیشنهاد کردند یک نقش خاکستری بود که در مقابل ستایش قرار می‌گرفت. آقای اصغر هاشمی، سال قبل گروه را ترک کرد و به جایش آقای سلطانی آمد. پس از آن سریال ۱۸ قسمتی ستایش تبدیل به ۵۰ قسمت شد. داستان ستایش بسط پیدا کرد. نقش انیس در ۱۸ قسمت خیلی پر رنگ بود. اما در داستان ۵۰ قسمتی می‌بینیم که ستایش خانه را ترک می‌کند و جریان چیز دیگری می‌شود. گاهی وقت‌ها تهیه‌کننده به تو یک قولی می‌دهد اما قولش اجرایی نمی‌شود. از یک بخشی داستان ستایش به مسیر دیگری می‌رود و از خانه حشمت فردوس خارج می‌شود. اگر می‌دانستم داستان ۵۰ قسمت می‌شود شاید اصلا در آن بازی نمی‌کردم.
یک بازیگر در مواجهه با این مشکل چه کاری می‌تواند انجام دهد؟
متاسفانه الان این قضیه باب شده است. وقتی سر صحنه می‌روی و ۲۰ قسمت را می‌خوانی، می‌گویند ۱۰ قسمت دیگر هم دارد به فیلمنامه اضافه می‌شود. تو هیچ کاری نمی‌توانی بکنی. چون قرار داد بسته‌ای و به تهیه‌کننده و کارگردان اعتماد کرده‌ای. تو به عنوان یک بازیگر موظفی سر کار بمانی. بازیگران تنها گروهی هستند که در یک گروه بازیگری نمی‌توانند عوض بشوند. من نقشم را دوست دارم، چون برایش تلاش کرده‌ام اما قرار نبود داستان عوض شود.
زمانی که پیشنهاد بازی در ستایش را پذیرفتید، چه بخشی از فیلمنامه‌اش نوشته شده بود؟
۱۰ قسمت از فیلمنامه آماده بود. بعدا تمام ۱۸ قسمتش آماده شد. بعد از آن هم فیلمنامه ۵۰ قستمی شد.
با توجه به این که فیلمنامه ستایش روایتی داستانگو و پر اوج و فرود دارد، خودتان چه پیش‌بینی‌ای درباره میزان موفقیت آن نزد مخاطبان داشتید؟
من همان موقع هم می‌دانستم که ستایش بشدت با مخاطب ارتباط برقرار می‌کند.
همیشه قصه‌گویی در شرق جذاب است. مردم شرق نشین داستان‌های هزار و یک شب را دوست داشته‌اند. همیشه در کشور ما سریال‌های داستانگو موفق‌تر بوده‌اند.
همزمان با ستایش بازی دیگری نداشتید؟
من معمولا دو سه تا کار را با هم انجام نمی‌دهم. اصلا نمی‌فهمم که بازیگر چطور می‌خواهد خودش را بین چند نقش تقسیم کند. من این توانایی را ندارم و بلد هم نیستم. همزمان با بازی در ستایش فقط کار تدریس را انجام می‌دادم. به عنوان یک بازیگر نمی‌توانم درک کنم وقتی داری با یک نقشی زندگی می‌کنی چطور می‌خواهی بروی در یک نقش دیگر هم بازی کنی؟
تا اینجا انیس را به عنوان زنی شناخته‌ایم که یک کمی بدجنس است و در کار دیگران فضولی می‌کند. قبول دارید که سویه‌های منفی نقش انیس پر رنگ‌تر است؟‌
من ۳ ماه با اصغر هاشمی همکاری کردم. تاکید او این بود که نگوییم انیس آدم خیلی سیاهی است. معمولا نقش‌های منفی در سریال‌های ایرانی جذاب‌تر هستند. چون نقش‌های مثبت آنقدر مثبت‌اند که باورپذیر نیستند. ما چنین آدم مثبتی نداریم. من نمی‌دانم این آدم‌های خوب از کجا آمده‌اند؟ خود ما در زندگی عادیمان ممکن است دروغ بگوییم یا حسادت کنیم. معمولا وجه تیرگی آدم‌ها در نقش‌های منفی باورپذیرتر می‌شود. به همین دلیل نقش‌های منفی موفق‌ترند. نمونه موفقش نقش حسن پورشیرازی در سریال «نرگس» بود که شوکت نام داشت. همه شوکت را بیشتر از خود نرگس دوست داشتند، چون نرگس فداکار و ناز و مهربان بود و هیچ بدی نداشت.
البته رضا عطاران معمولا کلیشه را می‌شکند. من عطاران را در کارگردانی و نویسندگی به شدت قبول دارم. آدم‌های خوب او به همان اندازه که خوبند، بد هم هستند. آدم‌های بد او هم به همان اندازه که بدند، خوبند. آدم‌های کارهای عطاران قابل باورند. اما در بیشتر سریال‌های ایرانی آدم‌ها قابل باور نیستند. آدم بد خیلی بد است و آدم خوب خیلی خوب است.

خودتان با نقش‌های منفی راحت تر کنار می‌آیید یا نقش‌های مثبت؟
من فکر می‌کنم بازی در نقش منفی خیلی سخت تر است. برای من بازی در نقش‌هایی که جای کار دارند، مهم‌تر از مثبت یا منفی بودن آن است. در نقش منفی خیلی مهم است که منفی بودن کلیشه‌ای نباشد. من سعی کردم این نکته را رعایت کنم، البته قضاوتش با بیننده است. باید ببینیم مخاطب چه نظری داشته است.
برخی بازیگران می‌گویند نقش‌های مثبت را بیشتر دوست دارند. چون فکر می‌کنند مردم آنها را در نقش‌های مثبت بیشتر دوست دارند. شما چنین حسی ندارید؟
برای من بیشتر خود بازیگری مهم است تا این که مردم بخواهند مرا دوست داشته باشند. معمولا به طول نقش دقت نمی‌کنم. دنبال این نیستم که نقش مثبت بازی کنم یا از اول تا آخر سریال حضور داشته باشم.
برای من سر و کله زدن با نقش مهم است. در فیلم «شکلات داغ» نقش زنی را بازی کردم که ارمنی صحبت می‌کرد. در سریال ستایش هم بعدها تماشاگر می‌بیند که انیس چه کارهای عجیب و غریبی انجام می‌دهد. تماشاگر نقش منفی را دوست دارد.
با توجه به این که انیس خانواده قدیمی و سنتی داشت در ایفای نقشش بیشتر به چه نکاتی توجه می‌کردید؟
زمان تاریخی که انیس در آن زندگی می‌کرد، خیلی در شخصیت آن تاثیر نداشت. انیس اصلا از خانه بیرون نمی‌رود. ما خیلی کم او را بیرون از خانه می‌بینیم. برای من این نکته مهم بود که بخش خاکستری نقش دربیاید و منفی بودنش باور پذیر باشد. من نمی‌خواهم داستان را لو بدهم. انیس دائم به فکر توطئه است و می‌خواهد برای اعضای خانه نقشی را بازی کند که اصلا نیست.
داستان ستایش قرار است تا زمان حال ادامه پیدا کند. ما انیس را در مقطع زمانی حال هم می‌بینیم. هنوز این صحنه‌ها را بازی نکرده‌ام.
چطور تلاش کردید به انیس نزدیک شوید و ویژگی‌های اخلاقی بدجنسی و فضولی او را باورپذیر کنید؟
از لحظه‌ای که النگوهای انیس را در دستم کردم حس انیس بودن در من به وجود آمد.
انیس نتیجه کاری است که حشمت فردوس دارد انجام می‌دهد. شخصیت حشمت فردوس اصلا مثبت نیست. آدمی است که سر منشا همه مشکلات می‌شود. او مصداق ضرب‌المثل «از ماست که برماست» است. انیس آیینه حشمت فردوس است. هنوز انگیزه‌های پنهانی انیس مشخص نشده است.
انیس به خاطر رفتار حشمت فردوس دارد چنین رفتاری از خودش نشان می‌دهد.
شخصیت‌پردازی انیس منوط به چیدن این مهره‌ها در کنار هم بود. انیس نقطه مقابل ستایش است، این دو مقابل هم قرار می‌گیرند. برای من انیس به اندازه ستایش جذاب است.
شما در سریالی بازی کردید که بستر تاریخی‌اش دوران دهه ۶۰ است. در رفتارهای انیس با دیگران مناسبات خانوادگی آن دوران دیده می‌شود. چگونه سعی کردید خودتان را در فضای آن دوره و زمانه قرار دهید؟
مناسبات خانوادگی امروز اصلا در سال ۶۸ نبود. من آن زمان نوجوان بودم و با همان مناسبات بزرگ شدم. الان زمانه خیلی تغییر کرده است. به عنوان یک بازیگر با آن دوره ناآشنا نیستم. خانواده ما هم یک جورهایی سنتی بود. ما هم جلوی پدربزرگ و مادربزرگ مان پایمان را دراز نمی‌کردیم و به آنها احترام می‌گذاشتیم. به آنها مرتب سر می‌زدیم. این شکل از زندگی در برخی جاها هنوز وجود دارد اما در تهران این شکل زندگی از بین رفته است. تهران قضیه‌اش با همه جا فرق دارد. تهران مورد عجیب و غریبی است که درباره شرایط اجتماعی و فرهنگی‌اش باید ساعت‌ها صحبت کرد.
آن زمان مادر بودن یک موضوعیت دیگری داشت. الان زن و مرد جفتشان دارند با هم کار می‌کنند. در یک بانک گاهی وقت‌ها تعداد کارمندان زن و مرد برابر است. در دانشگاه‌ها تعداد دانشجویان زن بیشتر است. الان شکل زندگی سنتی گذشته را نمی‌بینیم که خرج خانه را فقط مردها بدهند.
الان یک ملغمه‌ای از زندگی مدرن و سنتی شده‌ایم. زن‌ها در بیرون از خانه کار می‌کنند در داخل خانه هم کار می‌کنند.

اگر کارهای شما را در ۲ کفه ترازو بگذاریم کفه‌ای که مربوط به تئاتر می‌شود نسبت به سینما و تلویزیون سنگین‌تر است. معمولا لابه‌لای نمایش‌هایتان در فیلم‌ها و سریال‌های معدودی بازی می‌کنید. علاقه‌تان به تئاتر از کجا ناشی می‌شود؟‌
علاقه شخصی من به تئاتر بیشتر است. اما این‌طور نیست که فقط تئاتر بازی کنم.
من بازیگری را از تئاتر شروع کرده‌ام. در همه جای دنیا هم تئاتر به عنوان یک هنر مادر و برتر بازیگری شناخته می‌شود. تئاتر پایه بازیگری را به بازیگر یاد می‌دهد. در سینما و تلویزیون فقط تکنیک‌ها عوض می‌شود و شما باید تکنیک‌ها را یاد بگیرید. البته در ایران برخی دوستان سینمایی نسبت به تئاتر خیلی کم لطف هستند.
البته جدیدا در بین بازیگران سینما گرایش شدیدی به تئاتر دیده می‌شود. ستاره‌های سینما سعی می‌کنند هر چند سال یک بار در حداقل یک تئاتر حضور پیدا کنند. منظورتان از کم لطفی دقیقا چیست؟
در بین بازیگران ارزش تئاتر شناخته شده‌تر است. کم لطفی که به آن اشاره کردم بیشتر شامل فیلمبردار‌ها و کارگردان‌ها و این‌جور آدم‌ها می‌شود. در ایران همه بازیگرها به ارزش هنر تئاتر واقف هستند.
تجربه نشان داده که بازیگران تئاتر وقتی به سینما می‌آیند نقش آفرینی‌های موفق‌تری دارند. به نظر شما رمز و راز موفقیت بازیگران تئاتری در چیست؟
کسی که در تئاتر کار کرده بیشتر روی تکنیک‌های حسی کار کرده و پخته‌تر شده است.
استیل روی سن ایستادن، نحوه ارائه حس و نحوه استفاده از بدن را آموخته است.
در تئاتر همواره در یک لانگ شات بازی می‌کنیم. در سینما به مدد دوربین در کلوزآپ هم قرار می‌گیریم. در سینما کارگردان است که انتخاب می‌کند اما در تئاتر تماشاگر انتخاب می‌کند.
بازیگری که از سینما شروع می‌کند تکنیک به مددش می‌آید. در سینما اشکالات بازیگری مثل راه رفتن، نحوه صحبت کردن و نگاه کردن و زاویه‌های بد صورت به مدد تدوین حذف می‌شود. سینما بازیگرها را تنبل می‌کند. اما تئاتر این طوری نیست.
در تئاتر باید خوب راه بروی. چون همیشه تماشاگر در لانگ شات تو را می‌بیند. به خاطر همین است که بازیگران تئاتر معمولا موفق‌تر هستند. در تئاتر نمی‌توانی بی‌حس بودن چهره‌ات را بپوشانی.
البته بعضی وقت‌ها هم تئاتری‌ها در معرض این اتهام قرار می‌گیرند که چرا در سینما و تلویزیون به اصطلاح تئاتری بازی کرده‌اند. یعنی واکنش‌های درشت داشته‌اند و…
آن شیوه بازیگری تئاتر مربوط به هزار سال پیش است. این روش الان منسوخ شده است. الان با نگاهی به همه تئاترهای روی صحنه می‌بینیم دیگر هیچ‌کس از آن بازی‌های غلو شده بدن استفاده نمی‌کند.