تولیدات سینمای ایران برای مقطع سنی نوجوانان ناچیز است.بنابراین بازیگران جوانی که توانایی ایفای این نقشها را داشته باشند ، در این سینما شانس زیادی برای مطرح شدن و درخشیدن ندارند.در همان معدود فیلمها نیز کارگردانها سراغ بازیگرانی میروند که قبلا امتحانشان را پس داده باشند.این گونه است که شانس ورود بازیگران جوان کمتر و کمتر میشود.پوران درخشنده یکی از کارگردانهایی است که بر خلاف این جریان متعارف، حرکت میکند. او در کارنامهاش فیلمهای زیادی را برای مقطع سنی نوجوان به ثبت رسانده است.پرنده کوچک خوشبختی، عبور از غبار، شمعی در باد، زمان از دست رفته و رویای خیس از جمله فیلمهایی هستند که درخشنده با نگاه به مشکلات این قشر سنی جلوی دوربین برده است. محمدرضا غفاری، بازیگر سریال آشپزباشی اولین بازی جدیاش را در فیلم رویای خیس ارائه کرد. افسانه پاکرو یکی دیگر از بازیگران فیلم رویای خیس بود که درخشنده ایفای محوریترین نقش را به او سپرده بود. پاکرو پس از این در فیلمهای دیگری چون محاکمه، شیر و عسل و زندگی شیرین جلوی دوربین رفت. محکومین بهشت، پیدا و پنهان و رسم عاشقی از دیگر فیلمهایی هستند که این بازیگر جوان، بازیگری در آنها را تجربه کرده است...
از انتخاب شدنت در فیلم رویای خیس تعریف کن.این فیلم اولین کار جدی ات در سینما بود؟
تقریبا بله، اما پیش از آن فیلم سینمایی «محکومین بهشت» و سریال «رسم عاشقی» را بازی کرده بودم. در آن زمان برای نقش نازنین حدود 5 بازیگر حرفهای برای فیلم رویای خیس نامزد بودند؛ ولی بعد از انجام تستهای بازیگری من انتخاب شدم. از فیلمهای ایشان «پرنده کوچک خوشبختی» را دیده بودم و خیلی دوستش داشتم. پوران درخشنده در توضیح نقش به من گفت یک دختر نوجوان است که با پسری آشنا میشود و برایش اتفاقاتی میافتد که بسیار آموزنده است.
ورودت به دنیای بازیگری چطور اتفاق افتاد؟
من کلاسهای بازیگری آقای سمندریان را میرفتم و همزمان در دانشگاه سوره در رشته نقاشی درس میخواندم. نزدیک دانشگاهمان دفتر فیلمسازی بود که تست بازیگری میگرفت. برای تست رفتم، کارگردان گفت سن شما برای این فیلم خیلی کم است، البته یک کاری بود که هیچوقت هم ساخته نشد. اما فیلمبردار فیلم سینمایی «محکومین بهشت» مرا از طریق این دفتر برای فیلم خودشان انتخاب کرد. کار پوران درخشنده هم همین طوری بود. یک جای دیگر تست دادم که دستیار پوران درخشنده مرا دیده بود و برای رویای خیس با من تماس گرفت. ولی در کل باید بگویم که من در این سینما بدون پشتوانه و بسختی وارد شدم.
حضور کارگردانی چون «پوران درخشنده» چقدر برایت اهمیت داشت؟
در ابتدای ورودم به سینما، این که با چه کارگردانی کار کنم، مهم بود. او فیلمهای زیادی درباره نوجوانها ساخته و دغدغههای این گروه سنی را بخوبی میداند.
پوران درخشنده کارگردان قابل اعتمادی است.
فکر میکنی پیام فیلم رویای خیس چه بود؟
این بود که دوستیهای دوران نوجوانی از روی احساس است و هیچ منطقی ندارد.بیشتر آدمها در نوجوانی برایشان اتفاقات ناخوشایندی پیش آمده است که اگر بزرگتر بودند، هیچگاه دچار این مشکلات و تصمیمات نادرست نمیشدند.
به نظر تو چرا اسم رویای خیس را برایش انتخاب کردهاند؟
چون میتواند معناهای زیادی داشته باشد.شاید یعنی آیندهای نامعلوم.
خودت هم گرفتار مشکلات شخصیت رویای خیس بودی؟
من احساساتی هستم، اما سعی میکنم منطقم بر احساسم حاکم باشد. اگر به جای نازنین بودم فرار نمیکردم. جالب است که تا حالا 5 بار نقش یک دختر فراری را بازی کردهام. در فیلم محاکمه ایرج قادری با پسری که دوست داشتم فرارمیکنم. در فیلم «پیدا و پنهان» حمید لبخنده، با نامزدم فرار میکنم. در فیلم سینمایی محکومین بهشت به خاطر اجازه نداشتن برای درس خواندن فرار کردم. در تمام این فیلمها نقش دخترهای نوجوانی را داشتم که فقط از روی احساسات عمل میکردند.
یادت میآید اولین بار که جلوی دوربین رفتی چه حسی داشتی؟
فیلم محکومین بهشت بود. اتفاقا سختترین سکانسش هم بود. من نقش یک دختر قالیباف را بازی میکردم. پدرش میآمد مدرسه و جلوی چشم بچهها او را از مدرسه میبرد، چرا که پدرش نمیخواست این دختر درس بخواند. در راه دخترش را روی زمین میکشید. این فیلم با این صحنه کلید خورد. وقتی رفتم جلوی دوربین هیچ استرسی نداشتم شاید حالا هنگام انتخاب نقشهایم نگران باشم ولی آن زمان واقعا هیچ ترسی نداشتم. روز اول کلید خوردن سریال رسم عاشقی آقای ضرغامی برای بازدید آمد و همه رسانهها هم برای تهیه گزارش آمده بودند. من نقش یک دختر شهرستانی را بازی میکردم و تنها بازیگری بودم که روز اول بازی داشتم، ولی آن روز هم ترسی نداشتم. از آقای ضرغامی خاطره خوبی دارم. سن من کم بود و تازه وارد بازیگری شده بودم. خوشامد گویی ایشان با رویی گشاده، به من دلگرمی داد.
رشتههایی که در آن تحصیل کردهای، خیلی متنوع بودهاند، چرا؟
من چند بار تغییر رشته دادهام. در هنرستان رشته گرافیک و در دانشگاه نقاشی خواندم. بعد از آنکه رشته نقاشی را به پایان رساندم یکبار دیگر در پیش دانشگاهی در رشته تجربی شرکت کردم و سال بعد در کنکور پزشکی قبول شدم، اما نرفتم. آن موقع سر فیلم محاکمه ایرج قادری بودم که خبر قبولیام آمد. برای اینکه پزشکی قبول بشوم خیلی زحمت کشیدم. وقتی خبر قبولیام را شنیدم هم خوشحال شدم هم ناراحت. واقعا باید انتخاب میکردم. اگر الان آن زمان تکرار بشود، سینما و پزشکی را با هم انتخاب میکنم.
همچنین در انجمن سینمای جوان، دورههای کارگردانی را گذراندهام.
انگیزهات خیلی قوی بود که تصمیم گرفتی رشته پزشکی را فراموش کنی؟
بله. من تازه وارد سینما شده بودم. خیلی سخت وارد شده بودم و در آن زمان نمیخواستم براحتی از دستش بدهم.
پدر و مادرت با این تصمیمت مخالفت نکردند؟
آن موقع تصمیم داشتم در سینما بمانم. پدر و مادرم میدانستند که من تصمیم درستی خواهم گرفت و به همین دلیل مخالفت نکردند.
بعضی وقتها فیلمهایی را انتخاب کردهای که مورد تایید منتقدان نبوده است. مثل فیلمهای زندگی شیرین یا شیر و عسل. تو که میتوانی در فیلم خوبی چون رویای خیسبازی کنی، چرا سراغ این جور فیلمهای به اصطلاح پیش پا افتاده میروی؟
متاسفانه فیلم رویای خیس در بخش رقابتی جشنواره فجر شرکت نکرد. من شنیدم یکی از داوران گفته بود اگر این فیلم در جشنواره حضور داشت، افسانه پاکرو را نامزد میکردیم. اگر فیلم به جشنواره میرفت، خیلی دیده میشد. به هر حال رویای خیس اکران خوبی داشت.
من به فیلمهایم فقط بهعنوان یک تجربه نگاه میکنم. مدتی به خاطر همین چیزها سر کار نرفتم. انتظارم بسیار بالا بود و پیشنهادهایی که میشد در حد انتظارم نبود.
متاسفانه سینمای ما طوری شده که تو فقط باید جلوی چشم باشی. مهم نیست که چه کاری داری انجام میدهی؛ مهم این است که فقط باشی. البته من خیلی از کارها را رد کردم، چون تا زمانی که چهرهام اجازه بازی در نقش دختران نوجوان را به من بدهد، به هیچ عنوان نقش زنهای ازدواج کرده و بچه دار و سن بالا را نمیپذیرم. چون سن چیزی نیست که به عقب برگردد.
نمیخواهم به «شیر و عسل» توهین بشود. چون به هر حال این فیلم هم مخاطبان خاص خودش را دارد. البته در مورد این فیلم باید بگویم که شخصا وقتی فیلم را درسینما دیدم کمی با آنچه فکر میکردم متفاوت بود. به نظرم شاید عشق پر رنگتری بین دو شخصیت داستان باید میبود تا قصه جذابتری اتفاق میافتاد؛ چیزی که بعد از دیدن فیلم احساس نکردم. به هر حال با توجه به مساله گیشه، خودم را توجیه کردم که در این فیلم بازی کنم و حالا به عنوان یک تجربه در کارنامه خود به آن نگاه میکنم.
فیلم ایدهآل از نظر تو چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
من فیلم ایدهآلم را خواهم ساخت، آن وقت میبینید چه جور فیلمی است. نمیتوانم چیز بیشتری در اینباره بگویم، ولی واقعا تاکنون فیلمی که بسیار دوست داشته باشم در آن بازی کنم، برایم پیش نیامده است. در حال حاضر دلیل اصلی علاقهام به کارگردانی این است که میبینم نقشهایی را که دوست دارم بازی کنم، ساخته نمیشود. متاسفانه در طول یک سال بیشتر از چند فیلم خوب ساخته نمیشود. همه اینها به من انگیزه میدهد که فیلمنامه بنویسم و آنها را جلوی دوربین ببرم.
به کارگردانی بیشتر علاقه داری یا بازیگری؟
اولش علاقهام به بازیگری بود. همزمان با فیلم، رویای خیس بود که دیدم خیلی به کارگردانی علاقه دارم. من از بچگی با کارهای هنری مثل نقاشی و گرافیک و... سر و کار داشتم.
بازیگری و کارگردانی قابل مقایسه نیستند. کارگردانی خیلی سختتر است. یک بازیگر باید به فکر نقش خود باشد، ولی کارگردان باید به فکر همه چیز باشد. اصلا وظایف کارگردانی و بازیگری با هم قابل مقایسه نیست. یک بازیگر در قبال قاب دوربین، نور، و صدا و... وظیفهای ندارد اینها وظایف کارگردان است که با تدبیر بالا و هوشمندی میتواند یک اثر زیبا خلق کند.
نمیخواهم به کسی توهین کنم. اما کارگردانانی هستند که جای درست دوربین را نمیدانند. اینها دستیار خوب میگیرند تا برایشان دکوپاژ کند و این اصلا درست نیست. منشی صحنه به من میگوید تو راکوردت را خوب حفظ میکنی. چون در دورههای آموزشی کارگردانی و در فیلمهای کوتاهی که ساختم، این چیزها را یاد گرفتهام. در مجموع کارگردانی را خیلی بیشتر از بازیگری دوست دارم. در کارگردانی همه چیز آنطور که باب میل توست، پیش میرود.
تجربه عملی کارگردانی هم داشتهای؟
فیلم کوتاه در ژانر کودک ساختهام. در یکی از آنها خودم هم بازی کردم. البته این فیلمها را فعلا جایی نفرستادم. 2 تا فیلمنامه بلند هم نوشتهام.
از سریال در «مسیر زاینده رود» تعریف کن. پیشبینی میشود این سریال هم مثل میوه ممنوعه در ماه رمضان بینندگان زیادی داشته باشد.
در این سریال نقش یک دختر فقیر را بازی میکنم. فکر میکنم این کار دیده بشود. بجز آقای فتحی و نویسندگی آقای نادری، حضور آقای عفیفه هم برای من خیلی مهم بود، چون قبلا در سریال رسم عاشقی با ایشان کاملا آشنا شده بودم. با اینکه فقط چند قسمت از فیلمنامه نوشته شده بود، ولی من با اعتماد به آقای عفیفه و آقای فتحی بازی در این کار را قبول کردم. حالا در زمان کار میبینم که آقای فتحی از آن کارگردانانی است که بازیگر با او راحتتر کار میکند.
بین 2 رسانه تلویزیون و سینما کدام را بیشتر ترجیح میدهی؟
من سینما را ترجیح میدهم.
فکر میکنی اوج موفقیت در بازیگری چه نقطهای باشد؟
الان اصلا به این چیزها فکر نمیکنم و فقط کارگردانی خیلی برایم مهم است. بازیگری یک سنی دارد؛ اما کارگردانی محدودیتی ندارد. بازیگر میتواند در سن بالا کار کند اما احتمالش کم است. به هر حال چهره آدم عوض میشود. متاسفانه احتمال انزوای بازیگر بعد از پا به سن گذاشتن خیلی زیاد است.
خیلیها وقتی با تو برخورد میکنند، سوالشان این است که چطور میشود بازیگر شد. به این سوال چه جوابی میدهی؟
بازیگری شغلی است که همه دوست دارند آن را تجربه کنند. اما واقعیتش را بخواهید بازیگری آش دهانسوزی نیست. بازیگری، تو را خیلی محدود میکند. شاید زندگیات را به هم بریزد. تو نمیتوانی زندگی عادی خود را داشته باشی.
من خیلی از کارها را دوست دارم انجام بدهم. اما به خاطر بازیگری وقت نمیکنم و وقتی پیر شوم ممکن است حسرت بخورم که چرا رشته پزشکی را ادامه ندادم.
تعریف تو از ستاره سینما چیست؟
بحث ستارهها الان خیلی داغ است. به نظر من در ایران ستاره نداریم. ستاره کسی است که همه مردم دنیا او را بشناسد. ستاره واقعا باید چهره و اخلاق داشته باشد. نمیشود یک نفر ستاره باشد و در خیابان هیچکس را تحویل نگیرد یا اخلاق نداشته باشد، چون ما همیشه انتظار یک انسان بیعیب و نقص را از آدمهای معروف داریم. برای خودم پیش آمده که از طرفداری فلان بازیگر یا حتی کارگردان بعد از دیدن اخلاق و رفتاری که انتظارش را از او نداشتم، منصرف شدهام.
ورود به سینما چه تاثیری روی شخصیتت گذاشت؟
من از بچگی خیلی شیطون بودم. با ورودم به سینما شخصیت شاد و پر جنب و جوش من آرامتر شد. الان هر کس مرا میبیند میگوید تو چقدر آرام و مظلومی. نمیدانم شاید چون انرژیام در سینما تخلیه میشود.
در حال حاضر مشغول بازی در چه کارهایی هستی؟
همزمان در سریال «در مسیر زاینده رود» حسن فتحی بازی میکنم و فیلم سینمایی «چشم» به کارگردانی جمیل رستمی.
سینمای ایران دچار فقر ستاره است
بارها این جمله را شنیدهایم که میگویند .«سینمای ایران دچار فقر ستاره است.» یعنی در سینمای ما فیلمهایی ساخته میشوند که دایره بازیگرانشان تنگ و محدود است و از چند نام تکراری فراتر نمیرود.
بخشی از این مشکل به تهیهکنندگان برمی گردد. تهیهکننده بخش خصوصی نمیتواند ریسک کند و بازیگر ناشناخته بیاورد. نتیجهاش این میشود که هنرجویان بازیگری باید سالها و سالها پشت درهای بسته بمانند یا این که در کارهایی حضور یابند که اکران مناسبی ندارند و زود فراموش میشوند. در این میان کارگردانهای کمی هستند که از آنها در فیلمهایشان استفاده میکنند.
رسول صدرعاملی یکی از این کارگردانهاست. او در سهگانهاش یعنی «دختری با کفشهای کتانی»، «من ترانه پانزده سال دارم» و «دیشب باباتو دیدم آیدا» سراغ استعدادهای جدید رفت.
بیشتر بازیگران دختر نوجوان سهگانه این کارگردان، آینده درخشانی داشتهاند. پگاه آهنگرانی و ترانه علیدوستی تاکنون جوایز معتبری را در جشنوارههای داخلی و خارجی دریافت کردهاند.
صدر عاملی، بازیگر نقش ترانه را از میان هنرجویان کارگاه بازیگری امین تارخ انتخاب کرد. بعدها ترانه علیدوستی انتخاب شدنش را خطرپذیری بزرگی از طرف کارگردان خواند و گفت: «اگر خودم کارگردان بودم، نمیتوانستم به یک چهره ناشناخته اعتماد کنم.»صوفی کیانی و خاطره اسدی دیگر بازیگران معرفی شده توسط صدرعاملی هستند که پس از بازی در فیلم «دیشب باباتو دیدم آیدا» پیشنهادهای خوبی داشتند.
استعدادهای جدید باید به سینمای ایران معرفی شوند وگرنه در چرخه تکرار میافتیم که نتیجهاش اکران فیلمهای یکنواخت و شبیه هم است. ستارههای حرفهای حاضر نیستند هر نقشی را بازی کنند. چون ممکن است به شأن اجتماعی آنها لطمه بخورد. اما بازیگران تازه کار هم انگیزه بیشتری دارند و هم هنگام پذیرفتن نقش انعطاف بیشتری از خودشان نشان میدهند.